شفاسنتر
شفاسنتر

کم خطرترین نوع سرطان

شفاسنتر / انواع سرطان / کم خطرترین نوع سرطان

کلمه سرطان در فرهنگ لغت عاطفی ما، اغلب با ترسی عمیق، حسی از عدم قطعیت مطلق و تصویری از یک نبرد طاقت‌فرسا و ناگوار همراه است. این بیماری، که تعریف علمی آن رشد و تکثیر کنترل‌نشده و غیرطبیعی سلول‌هاست، در حقیقت یک واژه چترگونه برای بیش از صدها نوع بیماری کاملاً متفاوت است.

هر یک از این بیماری‌ها، گویی یک شخصیت بیولوژیک، سرعت پیشرفت، الگوی گسترش و پیش‌آگهی منحصربه‌فرد و مختص به خود را دارند. مقایسه یک سرطان تیروئید پاپیلاری با یک سرطان لوزالمعده متاستاتیک، مانند مقایسه یک طوفان استوایی با یک نسیم ملایم بهاری است؛ هر دو پدیده‌های جوی هستند، اما تأثیر و شدت آن‌ها به هیچ وجه قابل قیاس نیست.

در حالی که برخی از سرطان‌ها ماهیتی بسیار تهاجمی و ویرانگر دارند و درمان آن‌ها با چالش‌های علمی و پزشکی جدی روبروست، گروه بزرگی از نئوپلاسم‌های بدخیم وجود دارند که به دلیل ویژگی‌های ذاتی خودشان مانند رشد بسیار آهسته، محدود ماندن به محل اولیه برای مدت طولانی، پاسخ‌دهی فوق‌العاده به درمان‌های موجود و از همه مهم‌تر، امکان تشخیص در مراحل بسیار ابتدایی، به عنوان کم‌خطر، خوش‌خیم یا دارای پیش‌آگهی عالی شناخته می‌شوند.

درک عمیق و دقیق این تمایز حیاتی، اهمیتی فراتر از یک بحث علمی صرف دارد. این دانش نه تنها به کاهش اضطراب و انگ اجتماعی پیرامون این بیماری کمک شایانی می‌کند، بلکه اهمیت حیاتی و غیرقابل انکار برنامه‌های غربالگری منظم، تشخیص به موقع و بهره‌گیری از دستاوردهای شگفت‌ انگیز پزشکی مدرن را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

هدف این مقاله بنیادین و جامع، برداشتن نقاب ترس از چهره این دسته از بیماری‌ها و ارائه تصویری شفاف، واقع‌بینانه و مبتنی بر شواهد علمی از آن‌هاست. ما به طور عمیق به بررسی مفهوم سرطان‌های کم‌خطر، معرفی دقیق شایع‌ترین انواع آن‌ها و تشریح دلایل علمی و بیولوژیک خوش‌خیم بودن نسبی این بدخیمی‌ها خواهیم پرداخت تا نشان دهیم که در بسیاری از موارد، تشخیص سرطان نه نقطه پایان، که آغاز یک مسیر درمانی مشخص با چشم‌اندازی بسیار روشن است.

معیار سنجش خطر در سرطان

پیش از آنکه به معرفی انواع سرطان‌های کم‌خطر بپردازیم، ضروری است که با زبان و معیارهای علمی که انکولوژیست‌ها و اپیدمیولوژیست‌ها برای سنجش “خطر” یک سرطان به کار می‌برند، آشنا شویم. یکی از مهم‌ترین، استانداردترین و رایج‌ترین شاخص‌ها در این زمینه، نرخ بقای نسبی پنج‌ساله (5-Year Relative Survival Rate) است.

این آمار یک ابزار قدرتمند اپیدمیولوژیک است که به ما می‌گوید درصدی از بیماران مبتلا به یک نوع و مرحله خاص از سرطان، به طور متوسط چقدر شانس دارند که حداقل پنج سال پس از تاریخ تشخیص، در مقایسه با افراد سالم هم‌سن و هم‌جنس خود در جمعیت عمومی، زنده بمانند.

به عنوان مثال، اگر نرخ بقای پنج‌ساله برای سرطان پروستات موضعی ۹۹ درصد اعلام شود، به این معنی است که مردان مبتلا به این سرطان، به طور متوسط ۹۹ درصد شانس دارند که پنج سال پس از تشخیص زنده باشند، در مقایسه با مردانی که به این سرطان مبتلا نیستند. این مقایسه با جمعیت عمومی کمک می‌کند تا تأثیر مرگ و میر ناشی از سایر علل مانند بیماری‌های قلبی یا حوادث حذف شده و تمرکز آمار صرفاً بر تأثیر سرطان بر طول عمر باشد.

چرا بقای پنج‌ساله یک معیار کلیدی و استاندارد است؟

انتخاب دوره زمانی پنج‌ساله به عنوان یک استاندارد آماری، دلیلی علمی و منطقی دارد. برای بسیاری از انواع سرطان‌های شایع، اگر بیماری پس از تکمیل درمان‌های اولیه، در یک بازه زمانی پنج‌ساله عود نکند، احتمال بازگشت آن در سال‌های آتی به شدت کاهش می‌یابد و می‌توان با اطمینان بیشتری از بهبودی یا کنترل طولانی‌مدت بیماری صحبت کرد.

این شاخص به پزشکان و نظام‌های سلامت کمک می‌کند تا یک دید کلی و قابل اعتماد نسبت به پیش‌آگهی بیماری‌های مختلف داشته باشند و اثربخشی روش‌های درمانی گوناگون را در سطح جمعیت‌های بزرگ ارزیابی و مقایسه کنند. با این حال، باید با قاطعیت و وضوح کامل تأکید کرد که این آمار یک میانگین است و هرگز نباید به عنوان یک پیش‌بینی قطعی و ریاضی‌گونه برای یک بیمار منفرد تلقی شود. تجربه درمانی و مسیر بهبودی هر بیمار کاملاً منحصربه‌فرد و تحت تأثیر مجموعه‌ای از عوامل پیچیده است.

مهم‌ترین این عوامل شامل مرحله دقیق (Stage) بیماری است که بر اساس سیستم استاندارد TNM (حرف T برای اندازه تومور اولیه، حرف N برای درگیری غدد لنفاوی و حرف M برای وجود متاستاز یا گسترش به نقاط دوردست) تعیین می‌شود. یک سرطان در مرحله یک (T1N0M0) پیش‌آگهی کاملاً متفاوتی با همان سرطان در مرحله چهار (T4N2M1) دارد.

عامل دیگر، درجه (Grade) تومور است که توسط پاتولوژیست و با بررسی نمونه بافتی زیر میکروسکوپ تعیین می‌شود. تومورهای درجه پایین یا خوب تمایز یافته سلول‌هایی شبیه به سلول‌های طبیعی بافت مبدأ دارند و رشد آهسته‌تری دارند، در حالی که تومورهای درجه بالا یا ضعیف تمایز یافته ظاهری بسیار آشفته و غیرطبیعی دارند و رفتار تهاجمی‌تری از خود نشان می‌دهند.

علاوه بر این، عواملی نظیر سن بیمار، وضعیت سلامت عمومی او و وجود بیماری‌های همراه (Comorbidities)، وجود یا عدم وجود گیرنده‌های هورمونی یا سایر نشانگرهای مولکولی و ژنتیکی بر سطح سلول‌های سرطانی، و نهایتاً پاسخ فردی بیمار به درمان، همگی می‌توانند به طور قابل توجهی بر نتیجه نهایی تأثیر بگذارند. سرطان‌هایی که در این مقاله به عنوان کم‌خطر معرفی می‌شوند، عموماً آن‌هایی هستند که نرخ بقای پنج‌ساله بسیار بالایی، اغلب فراتر از ۹۵ درصد و در مراحل اولیه نزدیک به ۱۰۰ درصد، دارند.

کم خطر ترین سرطان ها

سرطان تیروئید

در صدر لیست سرطان‌های با پیش‌آگهی عالی، همواره انواع شایع سرطان تیروئید قرار دارند. غده تیروئید، این ساختار پروانه‌ای شکل کوچک و حیاتی در قسمت جلویی گردن، وظیفه تولید و ترشح هورمون‌های کلیدی مانند تیروکسین (T4) و تری‌یدوتیرونین (T3) را بر عهده دارد که سوخت‌وساز و متابولیسم تمام سلول‌های بدن را تنظیم می‌کنند.

نرخ بقای نسبی پنج‌ساله کلی برای تمام مراحل سرطان تیروئید در حدود ۹۸ درصد است که این آمار خیره‌کننده، آن را به یکی از قابل درمان‌ترین بدخیمی‌ها در انسان تبدیل کرده است. این موفقیت چشمگیر در درمان، حاصل ترکیبی از عوامل بیولوژیک خود تومور، سهولت در تشخیص زودهنگام و وجود درمان‌های بسیار مؤثر و هدفمند است که در کمتر سرطان دیگری یافت می‌شود.

انواع سرطان تیروئید و تشریح دلایل پیش‌آگهی عالی آن‌ها

سرطان تیروئید یک بیماری واحد نیست و خود به چند زیرگROWه اصلی با رفتار بیولوژیک و پیش‌آگهی کاملاً متفاوت تقسیم می‌شود. خوشبختانه، شایع‌ترین انواع آن، کم‌خطرترین‌ها نیز هستند. سرطان تیروئید پاپیلاری (Papillary Thyroid Cancer) به تنهایی حدود ۸۰ تا ۸۵ درصد از کل موارد را تشکیل می‌دهد. مشخصه اصلی و بارز این نوع سرطان، رشد فوق‌العاده آهسته و تنبل آن است.

یک تومور پاپیلاری ممکن است برای سال‌ها یا حتی دهه‌ها در داخل غده تیروئید باقی بماند و تنها رشد بسیار اندکی داشته باشد، به طوری که در بسیاری از موارد در کالبدشکافی افرادی که به دلایل دیگر فوت کرده‌اند، تومورهای کوچک پاپیلاری به صورت اتفاقی کشف می‌شوند. این تومورها تمایل دارند از طریق سیستم لنفاوی گسترش یابند، اما حتی در صورت درگیری غدد لنفاوی گردن، پیش‌آگهی همچنان عالی است و به ندرت به نقاط دوردست بدن مانند ریه‌ها یا استخوان‌ها متاستاز می‌دهند. نوع شایع بعدی، سرطان تیروئید فولیکولار (Follicular Thyroid Cancer) است که حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد را شامل می‌شود.

این نوع نیز پیش‌آگهی بسیار خوبی دارد، هرچند نسبت به نوع پاپیلاری، تمایل اندکی بیشتری به گسترش از طریق جریان خون به نقاط دوردست دارد. در مقابل این دو نوع شایع، انواع نادرتر و بسیار تهاجمی‌تری مانند سرطان تیروئید مدولاری (که از سلول‌های C تولیدکننده کلسیتونین منشأ می‌گیرد) و سرطان تیروئید آناپلاستیک (یکی از کشنده‌ترین و سریع‌الرشدترین سرطان‌های انسانی) قرار دارند که خوشبختانه بسیار نادر هستند و همین تضاد، کم‌خطر بودن انواع پاپیلاری و فولیکولار را برجسته‌تر می‌کند.

یکی از بزرگترین مزیت‌ها در مقابله با این سرطان، محل سطحی و قابل دسترس قرارگیری غده تیروئید است. هرگونه توده یا ندول غیرطبیعی در این غده می‌تواند به سادگی به صورت یک برآمدگی در گردن توسط خود فرد هنگام نگاه کردن در آینه، بلعیدن غذا یا توسط پزشک در حین یک معاینه فیزیکی روتین، کشف شود.

پس از شناسایی ندول، مسیر تشخیصی بسیار دقیق و کارآمد است. ابتدا با انجام آزمایش خون سطح هورمون TSH بررسی می‌شود و سپس سونوگرافی داپلر رنگی از گردن انجام می‌گیرد که می‌تواند ویژگی‌های مشکوک یک ندول (مانند حاشیه نامنظم، وجود میکروکلسیفیکاسیون یا افزایش جریان خون) را مشخص کند.

قدم نهایی و قطعی، نمونه‌برداری با سوزن ظریف (Fine Needle Aspiration – FNA) است که در آن تحت هدایت سونوگرافی، چند سلول از ندول برداشته شده و برای بررسی به پاتولوژیست فرستاده می‌شود. این روش می‌تواند با دقتی نزدیک به ۹۵ درصد، خوش‌خیم یا بدخیم بودن توده را مشخص کند.

درمان اصلی و قطعی این سرطان، جراحی برای برداشتن بخشی (لوبکتومی) یا تمام غده تیروئید (تیروئیدکتومی) است که در اکثر موارد، به خصوص در تومورهای کوچک و محدود به غده، به تنهایی برای ریشه‌کن کردن کامل بیماری کفایت می‌کند. پس از جراحی، بیماران باید تا پایان عمر از قرص جایگزین هورمون تیروئید (لووتیروکسین) استفاده کنند که این درمان دو هدف دارد: اول، جایگزینی هورمون ضروری برای عملکرد طبیعی بدن و دوم، سرکوب هورمون TSH مغز که می‌تواند محرکی برای رشد سلول‌های سرطانی باقی‌مانده باشد.

در مواردی که خطر عود بیماری بالاتر باشد (مثلاً در تومورهای بزرگتر یا با درگیری غدد لنفاوی)، از درمان تکمیلی با ید رادیواکتیو استفاده می‌شود. این روش یک نمونه درخشان از درمان هدفمند است؛ از آنجایی که سلول‌های تیروئید (و سلول‌های سرطانی مشتق از آن‌ها) تنها سلول‌های بدن هستند که به طور فعال ید را از خون جذب می‌کنند، ید رادیواکتیو نیز به طور اختصاصی توسط این سلول‌ها در هر کجای بدن که باشند جذب شده و با تابش اشعه بتا در مقیاس میکروسکوپی، آن‌ها را از بین می‌برد، در حالی که به سایر بافت‌های بدن آسیب حداقلی وارد می‌شود.

سرطان پروستات

سرطان پروستات یکی از شایع‌ترین سرطان‌های تشخیص داده شده در میان مردان، به ویژه پس از سن ۵۰ سالگی، در سراسر جهان است. شنیدن این تشخیص به طور قابل درکی می‌تواند نگران‌کننده باشد، اما واقعیت علمی این است که اکثریت قریب به اتفاق این سرطان‌ها ماهیتی بسیار آرام و رشد فوق‌العاده آهسته‌ای دارند.

نرخ بقای نسبی پنج‌ساله برای سرطان پروستات موضعی، یعنی زمانی که بیماری به خارج از کپسول غده پروستات گسترش نیافته، نزدیک به ۱۰۰ درصد است. حتی نرخ بقای ده و پانزده ساله نیز برای این گروه از بیماران بسیار بالا باقی می‌ماند. این آمار شگفت‌انگیز به وضوح نشان می‌دهد که با تشخیص به موقع و مدیریت صحیح و مدرن، این بیماری در اکثر موارد کاملاً قابل کنترل است و مردان مبتلا می‌توانند بدون کاهش در طول عمر طبیعی خود، به زندگی ادامه دهند.

قدرت غربالگری

یکی از دلایل بنیادین پیش‌آگهی عالی سرطان پروستات، وجود ابزارهای غربالگری است که امکان تشخیص بیماری را در مراحل بسیار اولیه و بدون علامت فراهم می‌کند. آزمایش خون آنتی‌ژن اختصاصی پروستات (PSA)، علی‌رغم برخی بحث‌ها و محدودیت‌ها در مورد استفاده همگانی از آن، به عنوان یک نشانگر حساس برای شناسایی تغییرات در پروستات عمل می‌کند. البته باید دانست که PSA می‌تواند به دلایل خوش‌خیم مانند بزرگی خوش‌خیم پروستات (BPH) یا التهاب پروستات (پروستاتیت) نیز افزایش یابد.

به همین دلیل، تفسیر آن باید همیشه در کنار معاینه دیجیتال رکتوم (DRE) و با در نظر گرفتن سن و سابقه بیمار انجام شود. این ابزارها به پزشکان اجازه می‌دهند تا موارد مشکوک را حتی سال‌ها قبل از بروز هرگونه علامتی مانند مشکلات ادراری، شناسایی کرده و با انجام بیوپسی، تشخیص قطعی را مسجل کنند. این تشخیص زودهنگام، کلید درمان موفق و حفظ کیفیت زندگی بیمار است.

نکته کلیدی و بسیار مهم این است که بسیاری از تومورهای پروستات که در مراحل اولیه کشف می‌شوند، به قدری آهسته رشد می‌کنند و درجه تهاجمی پایینی دارند که ممکن است در تمام طول عمر فرد، هرگز به یک تهدید جدی برای سلامتی او تبدیل نشوند.

درجه تهاجمی این سرطان با امتیاز گلیسون (Gleason Score) در گزارش پاتولوژی مشخص می‌شود. پاتولوژیست با بررسی نمونه بیوپسی، به دو الگوی شایع‌تر سلول‌های سرطانی نمره‌ای از ۱ تا ۵ می‌دهد و مجموع این دو نمره، امتیاز گلیسون را می‌سازد. امتیاز ۶ (۳+۳) به عنوان سرطان درجه پایین و کم‌خطر، امتیاز ۷ به عنوان درجه متوسط، و امتیازهای ۸ تا ۱۰ به عنوان سرطان درجه بالا و تهاجمی در نظر گرفته می‌شوند.

این درک عمیق از بیولوژی بیماری، منجر به پیدایش یک رویکرد درمانی انقلابی و انسان‌دوستانه به نام “نظارت فعال” (Active Surveillance) شده است. در این روش، برای بیمارانی که سرطان با حجم کم، محدود به پروستات و با امتیاز گلیسون ۶ دارند، به جای درمان‌های تهاجمی فوری مانند جراحی رادیکال یا پرتودرمانی (که می‌توانند با عوارض جانبی قابل توجهی مانند اختلال نعوظ دائمی و بی‌اختیاری ادرار همراه باشند)، بیمار به دقت تحت نظر گرفته می‌شود.

این نظارت شامل انجام منظم آزمایش‌های PSA (مثلاً هر شش ماه)، معاینات فیزیکی دوره‌ای (مثلاً سالانه) و گاهی بیوپسی‌های مجدد یا استفاده از MRI پیشرفته برای اطمینان از عدم پیشرفت بیماری است. درمان تهاجمی تنها در صورتی آغاز می‌شود که شواهد قطعی از رشد قابل توجه تومور یا افزایش امتیاز گلیسون (تهاجمی‌تر شدن سرطان) وجود داشته باشد. این رویکرد هوشمندانه به بسیاری از مردان اجازه می‌دهد تا سال‌ها و حتی تا پایان عمر، از بار سنگین عوارض درمان‌های غیرضروری اجتناب کرده و در عین حال، ایمنی و سلامت آنکولوژیک خود را به طور کامل حفظ نمایند.

سرطان پستان (در مراحل بسیار اولیه)

سرطان پستان یک بیماری بسیار هتروژن و پیچیده است و در واقع مجموعه‌ای از بیماری‌های مختلف با ویژگی‌های مولکولی و بالینی متفاوت را در بر می‌گیرد. با این حال، یک اصل ثابت و طلایی در مورد آن وجود دارد: زمانی که در مراحل اولیه تشخیص داده شود، یکی از قابل درمان‌ترین سرطان‌های شایع در جهان محسوب می‌شود.

یک نمونه برجسته در این زمینه، کارسینوم مجرایی درجا (Ductal Carcinoma In Situ – DCIS) است که به عنوان مرحله صفر سرطان پستان شناخته می‌شود. این وضعیت، یک حالت پیش‌سرطانی یا سرطانی غیرتهاجمی است که در آن، سلول‌های غیرطبیعی تنها در دیواره داخلی مجاری شیری پستان تکثیر یافته و هنوز توانایی تهاجم به بافت‌های چربی اطراف یا گسترش به سایر نقاط بدن را کسب نکرده‌اند. نرخ بقای پنج‌ساله برای زنانی که با DCIS تشخیص داده می‌شوند، عملاً نزدیک به ۱۰۰ درصد است و درمان آن با هدف جلوگیری از تبدیل شدن به سرطان تهاجمی در آینده انجام می‌شود

نقش حیاتی ماموگرافی و افق‌های نوین درمان‌های هدفمند

موفقیت بی‌نظیر در درمان سرطان پستان در مراحل اولیه، بیش از هر چیز مدیون و وابسته به برنامه‌های غربالگری منظم و گسترده با استفاده از ماموگرافی است. این روش تصویربرداری با دوز پایین اشعه ایکس، می‌تواند توده‌ها، به هم ریختگی‌های ساختاری بافت پستان و به ویژه رسوبات کلسیمی بسیار کوچک (میکروکلسیفیکاسیون‌ها) را که اغلب اولین نشانه DCIS هستند، سال‌ها قبل از اینکه به اندازه‌ای بزرگ شوند که توسط خود فرد یا پزشک در معاینه فیزیکی قابل لمس باشند، شناسایی کند. این پنجره زمانی طلایی که توسط ماموگرافی ایجاد می‌شود، درمان را به مراتب ساده‌تر، کم‌تهاجمی‌تر (اغلب با حفظ پستان) و به شدت مؤثرتر می‌سازد.

درمان استاندارد برای سرطان پستان در مراحل اولیه و کم‌خطر تهاجمی، معمولاً شامل جراحی حفظ پستان یا لامپکتومی (برداشتن خود توده به همراه حاشیه کوچکی از بافت سالم اطراف آن) و به دنبال آن، پرتودرمانی به پستان باقی‌مانده برای از بین بردن هرگونه سلول سرطانی میکروسکوپیک باقی‌مانده و کاهش چشمگیر خطر عود موضعی است. اما انقلابی‌ترین پیشرفت‌ها در درک بیولوژی مولکولی این سرطان نهفته است.

امروزه می‌دانیم که سرطان پستان بر اساس وجود یا عدم وجود سه گیرنده کلیدی بر سطح سلول‌هایش طبقه‌بندی می‌شود: گیرنده استروژن (ER)، گیرنده پروژسترون (PR) و گیرنده فاکتور رشد اپیدرمی انسانی نوع ۲ (HER2).

حدود دو سوم از سرطان‌های پستان برای رشد خود به هورمون‌های زنانه وابسته هستند (تومورهای ER مثبت). این تومورها، به ویژه انواعی که درجه پایین و سرعت تکثیر پایینی دارند (معروف به زیرگروه لومینال A)، کم‌خطرترین نوع سرطان پستان تهاجمی محسوب می‌شوند.

برای این بیماران، استفاده از داروهای هورمون‌درمانی خوراکی (مانند تاموکسیفن برای زنان قبل از یائسگی و مهارکننده‌های آروماتاز برای زنان یائسه) برای یک دوره پنج تا ده ساله پس از جراحی، می‌تواند به طور فوق‌العاده‌ای از رشد سلول‌های سرطانی باقی‌مانده و عود بیماری در آینده، چه در پستان و چه در نقاط دیگر بدن، جلوگیری کند.

علاوه بر این، برای تصمیم‌گیری در مورد نیاز به شیمی‌درمانی در تومورهای ER مثبت، امروزه از تست‌های ژنومیک پیشرفته‌ای مانند Oncotype DX استفاده می‌شود. این تست با تحلیل فعالیت مجموعه‌ای از ژن‌ها در بافت تومور، یک امتیاز عود ارائه می‌دهد که به طور دقیق پیش‌بینی می‌کند کدام بیماران از شیمی‌درمانی سود می‌برند و کدام بیماران می‌توانند با خیال راحت از عوارض آن اجتناب کرده و تنها با هورمون‌درمانی، بهترین نتیجه را کسب کنند. این رویکردهای درمانی هوشمند و شخصی‌سازی شده، شانس بهبودی کامل را به حداکثر ممکن رسانده و سرطان پستان را در مراحل اولیه از یک بیماری هولناک به یک وضعیت کاملاً قابل مدیریت تبدیل کرده‌اند.

سرطان پوست (غیرملانومایی)

سرطان‌های پوست به طور کلی شایع‌ترین نوع سرطان در بسیاری از جوامع، به ویژه در میان نژادهای با پوست روشن که در معرض آفتاب شدید قرار دارند، هستند. اما خوشبختانه دو نوع بسیار شایع آن، یعنی کارسینوم سلول بازال (Basal Cell Carcinoma – BCC) و کارسینوم سلول سنگفرشی (Squamous Cell Carcinoma – SCC)، ماهیتی بسیار کم‌خطر دارند و در صورت تشخیص به موقع، نرخ بهبودی آن‌ها نزدیک به ۱۰۰ درصد است. این دو نوع سرطان که در مجموع به عنوان سرطان پوست غیرملانومایی شناخته می‌شوند، به ندرت به سایر نقاط بدن گسترش می‌یابند (متاستاز می‌دهند) و خطر جانی آن‌ها بسیار پایین است.

کارسینوم سلول بازال (BCC)

BCC نه تنها شایع‌ترین نوع سرطان پوست است، بلکه به طور کلی شایع‌ترین سرطان در نژاد انسان محسوب می‌شود و میلیون‌ها مورد جدید از آن هر ساله در سراسر جهان تشخیص داده می‌شود. این سرطان از سلول‌های بازال که در لایه پایینی اپیدرم (لایه خارجی پوست) قرار دارند و وظیفه تولید سلول‌های جدید پوستی را بر عهده دارند، منشأ می‌گیرد.

مشخصه اصلی و بارز BCC، رشد فوق‌العاده آهسته و موضعی آن است. ممکن است ماه‌ها یا حتی سال‌ها طول بکشد تا یک ضایعه BCC که معمولاً به شکل یک برآمدگی کوچک، شفاف و مرواریدی با عروق خونی ریز در سطح آن (تلانژکتازی) یا یک زخم کوچک که بهبود نمی‌یابد و به راحتی خونریزی می‌کند ظاهر شود، به اندازه قابل توجهی برسد. این سرطان تقریباً هرگز متاستاز نمی‌دهد و خطر مرگ ناشی از آن نزدیک به صفر است.

با این وجود، این به معنای بی‌اهمیت بودن آن نیست؛ در صورت عدم درمان، BCC می‌تواند به صورت موضعی به رشد خود ادامه داده و با تهاجم به بافت‌های عمیق‌تر، به ساختارهای مهمی مانند غضروف بینی یا گوش، اعصاب صورت و حتی استخوان جمجمه آسیب جدی و جبران‌ناپذیر وارد کند.

درمان آن معمولاً بسیار ساده و به صورت سرپایی انجام می‌شود. استاندارد طلایی درمان، به ویژه برای ضایعات در نواحی حساس صورت، جراحی پیشرفته موس (Mohs Surgery) است. در این روش میکروسکوپی دقیق، جراح لایه نازکی از تومور را برداشته و بلافاصله زیر میکروسکوپ بررسی می‌کند.

با استفاده از یک نقشه دقیق، هر ریشه میکروسکوپی از تومور شناسایی شده و در مرحله بعد، تنها همان ناحیه کوچک برداشته می‌شود. این فرآیند تا زمانی که هیچ سلول سرطانی در حاشیه‌ها باقی نماند، ادامه می‌یابد. مزیت این روش، کسب بالاترین نرخ بهبودی (تا ۹۹ درصد) و در عین حال، حفظ حداکثری بافت سالم اطراف است. روش‌های دیگر شامل جراحی برداشت ساده، کورتاژ و الکترودسیکیشن، و کرایوتراپی (فریز کردن) هستند.