سرطان خون، که در حوزه پزشکی تحت عنوان گستردهتر “بدخیمیهای هماتولوژیک” طبقهبندی میشود، به مجموعهای پیچیده از بیماریهای سرطانی اطلاق میگردد که مبدأ و منشأ اصلی آنها در بافتهای خونساز بدن، یعنی مغز استخوان، یا در اجزای سیستم ایمنی، به ویژه سیستم لنفاوی، قرار دارد. ماهیت اصلی این بیماریها در اختلال عمیق و بنیادین فرآیند تولید، تمایز و عملکرد طبیعی سلولهای خونی نهفته است. مغز استخوان، که بافت نرم و اسفنجی حیاتی در مرکز استخوانهاست، به مثابه کارخانه تولید سلولهای بدن عمل میکند و مسئولیت ساخت سلولهای بنیادی هماتوپویتیک را بر عهده دارد؛ سلولهایی که ظرفیت فوقالعادهای برای تمایز یافتن به انواع مختلف سلولهای خونی، از جمله گلبولهای قرمز حملکننده اکسیژن، گلبولهای سفید مدافع بدن و پلاکتهای مسئول انعقاد خون را دارند. سرطان خون زمانی پدیدار میشود که یک جهش ژنتیکی در یکی از این سلولهای بنیادی یا سلولهای در حال تمایز رخ میدهد و آن را به یک سلول سرطانی تبدیل میکند. این سلول تغییر یافته به شکلی کنترلنشده، سریع و غیرطبیعی شروع به تکثیر میکند و ارتشی از سلولهای ناکارآمد و بدخیم را به وجود میآورد که نه تنها وظایف طبیعی خود را انجام نمیدهند، بلکه فضای مغز استخوان را اشغال کرده و مانع از تولید سلولهای خونی سالم میشوند. بنابراین، درک این موضوع که چند نوع سرطان خون داریم و هر یک چه ویژگیهایی دارند، اولین و حیاتیترین گام برای شناخت این بیماری پیچیده و یافتن مسیر صحیح تشخیصی و درمانی است.
دستهبندی اصلی سرطانهای خون
طبقهبندی سرطانهای خون بر پایه دو معیار بنیادین و کلیدی استوار است که به پزشکان در تشخیص دقیق و تعیین استراتژی درمانی کمک شایانی میکند: سرعت پیشرفت بیماری و نوع رده سلولی که درگیر فرآیند سرطانی شده است.
بر اساس معیار اول، یعنی سرعت رشد و تهاجم، سرطان خون به دو دسته اصلی حاد و مزمن تقسیمبندی میشود. سرطان خون حاد (Acute) با رشد بسیار سریع و انفجاری سلولهای سرطانی مشخص میشود. در این حالت، سلولهای درگیر بسیار نابالغ هستند و به آنها “بلاست” گفته میشود. این سلولها به هیچ وجه قادر به انجام عملکرد طبیعی خود نیستند و با تکثیر سریع، در مدت زمان کوتاهی مغز استخوان را پر کرده و علائم بیماری را به صورت ناگهانی و شدید بروز میدهند. در مقابل، سرطان خون مزمن (Chronic) روندی آرام و تدریجی دارد. سلولهای سرطانی در این نوع، اگرچه غیرطبیعی هستند، اما از بلوغ بیشتری نسبت به سلولهای بلاست برخوردارند و تا حدی میتوانند عملکرد خود را حفظ کنند. به همین دلیل، بیماری برای مدت طولانی، گاهی سالها، به آرامی پیشرفت میکند و ممکن است در مراحل اولیه هیچ علامت مشخصی نداشته باشد و به صورت اتفاقی در یک آزمایش خون کشف شود.
معیار دوم، نوع سلولهای درگیر است که سرطان را به دو گروه اصلی لنفوئیدی و میلوئیدی تفکیک میکند. این تقسیمبندی به ریشه و تبار سلول بنیادی بازمیگردد که دچار جهش اولیه شده است. سرطان خون لنفوئیدی (Lymphoid) از سلولهای بنیادی لنفوئید منشأ میگیرد؛ سلولهایی که به طور طبیعی به لنفوسیتها (سلولهای B و T) تمایز مییابند و هسته اصلی سیستم ایمنی تطبیقی بدن را تشکیل میدهند. در مقابل، سرطان خون میلوئیدی (Myeloid) از سلولهای بنیادی میلوئید آغاز میشود؛ این رده سلولی مسئول تولید گلبولهای قرمز (اریتروسیتها)، پلاکتها (ترومبوسیتها) و انواع دیگری از گلبولهای سفید مانند نوتروفیلها و مونوسیتها است. با ترکیب این دو معیار، چهار نوع اصلی لوسمی (سرطان خون مغز استخوان) به وجود میآید. با این حال، باید توجه داشت که دنیای سرطان خون به لوسمی محدود نمیشود و دو گروه مهم دیگر، یعنی لنفوم و میلوما را نیز در بر میگیرد که هر یک ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند.

انواع لوسمی (Leukemia)
لوسمی، که اغلب به عنوان مترادف سرطان خون در ذهن عموم شناخته میشود، شایعترین گروه از بدخیمیهای هماتولوژیک است. این بیماری مستقیماً مغز استخوان و خون در گردش را هدف قرار میدهد و مشخصه اصلی آن، تولید بیش از حد و کنترلنشده گلبولهای سفید غیرطبیعی است. این سلولهای لوسمیک، که عملاً سربازان ناکارآمد و مضری هستند، نه تنها قادر به دفاع از بدن نیستند، بلکه با اشغال کردن فضای حیاتی مغز استخوان، فرآیند تولید سلولهای خونی سالم و ضروری را به شدت مختل میکنند. این پدیده منجر به کمبود گلبولهای قرمز (آنمی)، کمبود پلاکت (ترومبوسیتوپنی) و کمبود گلبولهای سفید سالم (نوتروپنی) میشود که خود عامل بروز علائم اصلی بیماری هستند.
لوسمی لنفوسیتی حاد (ALL)
لوسمی لنفوسیتی حاد، که با نام اختصاری ALL شناخته میشود، یک سرطان تهاجمی و با رشد سریع است که سلولهای لنفوسیت نابالغ (لنفوبلاستها) را درگیر میکند. این بیماری به عنوان شایعترین نوع سرطان در دوران کودکی شناخته میشود و اوج بروز آن بین سنین دو تا پنج سالگی است، هرچند که بزرگسالان، به ویژه افراد مسن، نیز میتوانند به آن مبتلا شوند. در این بیماری، سلولهای سرطانی با سرعت بسیار بالایی در خون و مغز استخوان تکثیر مییابند و به دلیل ماهیت لنفوئیدی خود، تمایل زیادی به گسترش به سایر نقاط بدن، به ویژه ارگانهای سیستم لنفاوی مانند غدد لنفاوی، کبد و طحال دارند. یکی از ویژگیهای نگرانکننده ALL، توانایی آن در عبور از سد خونی-مغزی و درگیر کردن سیستم عصبی مرکزی (مغز و نخاع) است که نیازمند رویکردهای درمانی پیشگیرانه و خاص است. علائم آن اغلب به صورت ناگهانی ظاهر شده و به دلیل شباهت با بیماریهای عفونی رایج مانند آنفولانزا، ممکن است در ابتدا نادیده گرفته شوند. این علائم شامل تب پایدار، خستگی مفرط، رنگپریدگی شدید پوست، ظهور کبودیهای بدون دلیل و خونریزیهای جزئی مانند خونریزی از لثه و همچنین افزایش آسیبپذیری در برابر عفونتها میباشد. استراتژی درمانی اصلی برای ALL شامل دورههای فشرده و چند مرحلهای شیمیدرمانی، استفاده از داروهای درمان هدفمند در موارد خاص و گاهی پرتودرمانی به مغز است. در موارد پرخطر یا مقاوم به درمان، پیوند سلولهای بنیادی به عنوان یک گزینه درمانی حیاتی مطرح میشود.
لوسمی میلوئیدی حاد (AML)
لوسمی میلوئیدی حاد یا AML، نوع دیگری از سرطان خون با رشد سریع و تهاجمی است که سلولهای رده میلوئیدی را هدف قرار میدهد. این بیماری شایعترین نوع لوسمی حاد در جمعیت بزرگسالان محسوب میشود و با افزایش سن، شیوع آن نیز افزایش مییابد. در AML، مغز استخوان به طور غیرطبیعی سلولهای بسیار نابالغی به نام میلوبلاست تولید میکند. این سلولها که در حالت عادی باید به گلبولهای قرمز، پلاکتها یا نوتروفیلهای بالغ تبدیل شوند، در این بیماری در مرحله بلاست باقی مانده و تکثیر میشوند. تجمع این سلولهای ناکارآمد به سرعت منجر به نارسایی مغز استخوان شده و مانع از تولید سلولهای خونی سالم میگردد. این وضعیت منجر به بروز علائم شدیدی چون کمخونی حاد (که باعث تنگی نفس و خستگی شدید میشود)، خونریزیهای غیرمعمول و طولانیمدت (به دلیل کمبود پلاکت) و عفونتهای مکرر و خطرناک (به دلیل فقدان نوتروفیلهای کارآمد) میشود. درد استخوان و مفاصل نیز از دیگر علائم شایع است. درمان AML معمولاً بسیار فشرده است و شامل دورههای قوی شیمیدرمانی به منظور از بین بردن سلولهای سرطانی (مرحله القا) و سپس دورههای تکمیلی برای پاکسازی سلولهای باقیمانده (مرحله تحکیم) است. در بسیاری از موارد، به ویژه در بیماران جوانتر یا آنهایی که دارای جهشهای ژنتیکی پرخطر هستند، پیوند سلولهای بنیادی از یک اهداکننده سالم، بهترین شانس برای درمان قطعی را فراهم میکند.
لوسمی لنفوسیتی مزمن (CLL)
لوسمی لنفوسیتی مزمن یا CLL، یک سرطان با رشد بسیار آهسته است که لنفوسیتهای B بالغ را درگیر میکند. این بیماری شایعترین نوع لوسمی در جهان غرب است و عمدتاً در افراد مسن، به ویژه بالای ۵۵ سال، تشخیص داده میشود. برخلاف لوسمیهای حاد، در CLL سلولهای سرطانی ظاهری بالغ دارند اما عملکرد طبیعی خود را از دست دادهاند و طول عمر بسیار بیشتری نسبت به سلولهای عادی دارند. این امر منجر به تجمع تدریجی آنها در خون، مغز استخوان، غدد لنفاوی و طحال میشود. یکی از ویژگیهای بارز CLL این است که بسیاری از بیماران در مراحل اولیه بیماری هیچگونه علامتی ندارند و بیماری آنها به صورت کاملاً اتفاقی در یک آزمایش خون روتین که به دلایل دیگر انجام شده، کشف میشود. با پیشرفت تدریجی بیماری طی ماهها یا سالها، علائمی مانند تورم بدون درد غدد لنفاوی در نواحی گردن، زیر بغل یا کشاله ران، خستگی مزمن، کاهش وزن بدون دلیل، تعریق شبانه و بزرگ شدن طحال یا کبد ممکن است ظاهر شوند. از آنجا که رشد این سرطان بسیار کند است، در بسیاری از بیماران بدون علامت یا با علائم خفیف، پزشکان رویکرد “انتظار هوشیارانه” یا “نظارت فعال” را در پیش میگیرند. در این رویکرد، درمان تا زمانی که بیماری به مرحله پیشرفتهتری نرسد یا علائم جدی ایجاد نکند، به تعویق انداخته میشود. در صورت نیاز به درمان، امروزه از داروهای درمان هدفمند و ایمونوتراپی استفاده میشود که بسیار مؤثرتر و با عوارض جانبی کمتری نسبت به شیمیدرمانی سنتی همراه هستند.
لوسمی میلوئیدی مزمن (CML)
لوسمی میلوئیدی مزمن یا CML، نوعی سرطان خون با رشد آهسته است که در سلولهای رده میلوئیدی مغز استخوان آغاز میشود. این بیماری عمدتاً بزرگسالان را مبتلا میکند. ویژگی مولکولی بارز و تقریباً منحصر به فرد این بیماری، وجود یک ناهنجاری ژنتیکی خاص به نام “کروموزوم فیلادلفیا” است. این ناهنجاری در نتیجه جابجایی متقابل بین کروموزومهای ۹ و ۲۲ رخ میدهد و منجر به ایجاد یک ژن ترکیبی به نام BCR-ABL میشود. این ژن معیوب، پروتئینی غیرطبیعی تولید میکند که مانند یک کلید همیشه روشن عمل کرده و سلولهای میلوئیدی را به رشد و تکثیر بیرویه وادار میکند. علائم اولیه CML ممکن است بسیار خفیف و غیراختصاصی باشد، مانند خستگی، ضعف و کاهش وزن تدریجی. با پیشرفت بیماری، یکی از شایعترین یافتهها، بزرگ شدن قابل توجه طحال است که میتواند باعث احساس پری یا درد در سمت چپ بالای شکم شود. داستان درمان CML یکی از موفقترین نمونهها در تاریخ انکولوژی است. کشف کروموزوم فیلادلفیا و پروتئین ناشی از آن، راه را برای تولید داروهای درمان هدفمند مانند “ایماتینیب” (Gleevec) باز کرد. این داروها به طور خاص پروتئین غیرطبیعی BCR-ABL را مهار میکنند و باعث توقف رشد سلولهای سرطانی میشوند. به لطف این داروها، چشمانداز درمانی برای بیماران CML به طور چشمگیری بهبود یافته و این بیماری از یک بیماری کشنده به یک بیماری مزمن قابل کنترل تبدیل شده است.
انواع لنفوم (Lymphoma)
لنفوم گروه دیگری از سرطانهای خون است که منشأ آن سیستم لنفاوی میباشد. سیستم لنفاوی، شبکه پیچیدهای از عروق، غدد (گرههای لنفاوی)، طحال، غده تیموس و مغز استخوان است که نقش حیاتی در سیستم ایمنی بدن و دفاع از آن در برابر عوامل بیماریزا دارد. لنفوم زمانی رخ میدهد که لنفوسیتها، دچار تغییرات سرطانی شده و به طور غیرقابل کنترلی تکثیر شوند و تودههایی را در غدد لنفاوی یا سایر بافتهای لنفاوی ایجاد کنند. لنفوم به دو دسته اصلی تقسیم میشود.
لنفوم هوچکین (Hodgkin Lymphoma)
لنفوم هوچکین با حضور سلولهای غولپیکر و غیرطبیعی به نام سلولهای “رید-استرنبرگ” در زیر میکروسکوپ، از سایر انواع لنفوم متمایز میشود. این سلولها در واقع لنفوسیتهای B تغییر یافته هستند. این نوع لنفوم معمولاً از یک گروه از غدد لنفاوی، اغلب در ناحیه گردن یا قفسه سینه، شروع شده و به شیوهای قابل پیشبینی و منظم به غدد لنفاوی مجاور گسترش مییابد. شایعترین علامت آن، تورم بدون درد و پایدار یک یا چند غده لنفاوی است. علاوه بر این، حدود یک سوم بیماران دچار علائم سیستمیک موسوم به “علائم B” میشوند که شامل تبهای غیرقابل توضیح، تعریق شبانه شدید (به حدی که لباسها و ملحفهها خیس شوند) و کاهش وزن قابل توجه (بیش از ۱۰ درصد وزن بدن در ۶ ماه) است. خوشبختانه، لنفوم هوچکین یکی از قابل درمانترین انواع سرطان محسوب میشود و اکثر بیماران، حتی در مراحل پیشرفته، با استفاده از شیمیدرمانی و پرتودرمانی به بهبودی کامل دست مییابند.
لنفوم غیرهوچکین (Non-Hodgkin Lymphoma)
لنفوم غیرهوچکین یک عنوان کلی برای گروه بسیار گستردهتر و متنوعتری از سرطانهای سیستم لنفاوی است که فاقد سلولهای مشخصه رید-استرنبرگ هستند. این گروه شامل بیش از ۶۰ نوع مختلف سرطان است که هر کدام ویژگیهای بیولوژیکی، الگوی رشد و پاسخ به درمان متفاوتی دارند. این نوع لنفوم میتواند از لنفوسیتهای B یا لنفوسیتهای T منشأ بگیرد، هرچند که انواع ناشی از لنفوسیتهای B بسیار شایعتر هستند. الگوی گسترش لنفوم غیرهوچکین معمولاً نامنظمتر و غیرقابل پیشبینیتر از لنفوم هوچکین است و در زمان تشخیص، احتمال درگیری نواحی مختلف بدن بیشتر است. علائم آن مشابه لنفوم هوچکین است اما بسته به محل درگیری تومور میتواند بسیار متنوع باشد. درمان لنفوم غیرهوچکین به شدت به نوع دقیق سلولی، مرحله بیماری و سرعت رشد آن (که به دو دسته کلی تهاجمی یا کند رشد تقسیم میشود) بستگی دارد و طیف وسیعی از روشها شامل شیمیدرمانی، ایمونوتراپی با آنتیبادیهای مونوکلونال (مانند ریتوکسیماب)، درمان هدفمند، پرتودرمانی و پیوند سلولهای بنیادی را در بر میگیرد.
میلوما (Myeloma)
میلوما، که در عمل تقریباً همیشه به شکل مولتیپل میلوما دیده میشود، سومین گروه اصلی از سرطانهای خون است که نوع خاصی از سلولهای ایمنی به نام سلولهای پلاسما را درگیر میکند. سلولهای پلاسما در واقع لنفوسیتهای B بالغ شدهای هستند که در مغز استخوان زندگی میکنند و وظیفه اصلی آنها تولید مقادیر زیادی آنتیبادی برای مبارزه با عفونتها است.
مولتیپل میلوما (Multiple Myeloma)
در بیماری مولتیپل میلوما، سلولهای پلاسمای سرطانی به طور غیرطبیعی و کنترلنشده در مغز استخوان تکثیر مییابند. این تکثیر بیرویه چندین پیامد مخرب دارد. اولاً، این سلولهای بدخیم، پروتئینهای غیرطبیعی و ناکارآمدی به نام “پروتئین مونوکلونال” یا “پروتئین M” تولید میکنند که میتوانند در خون تجمع یافته و با رسوب در کلیهها باعث نارسایی کلیوی شوند. ثانیاً، تجمع این سلولها در مغز استخوان، فضای لازم برای تولید سلولهای خونی سالم را از بین برده و منجر به کمخونی (آنمی)، کاهش پلاکت و ضعف سیستم ایمنی میشود. مهمتر از همه، سلولهای میلوما موادی ترشح میکنند که سلولهای استخوانخوار (استئوکلاستها) را فعال کرده و باعث تحلیل رفتن و ایجاد ضایعات حفرهمانند در استخوانها میشوند. به همین دلیل، درد استخوان، به ویژه در ناحیه کمر، ستون فقرات و دندهها، شکستگیهای خود به خودی و افزایش سطح کلسیم خون از علائم بسیار شایع و مشخصه این بیماری هستند.
سایر انواع نادر سرطان خون
علاوه بر دستهبندیهای اصلی که ذکر شد، انواع دیگری از سرطانهای خون وجود دارند که اگرچه شیوع بسیار کمتری دارند، اما شناخت آنها برای تشخیص افتراقی دقیق و انتخاب درمان مناسب ضروری است.
لوسمی سلول مویی (Hairy Cell Leukemia)
این بیماری یک زیرمجموعه بسیار نادر و با رشد فوقالعاده آهسته از لوسمی لنفوسیتی مزمن است که لنفوسیتهای B را درگیر میکند. نامگذاری آن به دلیل ظاهر خاص سلولهای سرطانی در زیر میکروسکوپ است که دارای زائدههای سیتوپلاسمی ظریف و نامنظمی شبیه به مو هستند. این بیماری عمدتاً مردان میانسال و مسن را مبتلا میکند و با نفوذ این سلولهای مویی به مغز استخوان و طحال، باعث کاهش تعداد سلولهای خونی سالم و بزرگ شدن قابل توجه طحال میشود. خوشبختانه این بیماری به رژیمهای خاص شیمیدرمانی پاسخ بسیار خوبی میدهد.
سندرومهای میلودیسپلاستیک (MDS)
سندرومهای میلودیسپلاستیک گروهی ناهمگون از بیماریهای کلونال مغز استخوان هستند که مشخصه اصلی آنها تولید ناکارآمد سلولهای خونی است. در این حالت، مغز استخوان سلولهای بنیادی را تولید میکند اما این سلولها در فرآیند بلوغ دچار نقص شده و به سلولهای خونی ناقص و بدشکل (دیسپلاستیک) تبدیل میشوند که قبل از ورود به جریان خون از بین میروند. این وضعیت منجر به کمبود مزمن یک یا چند رده سلولی در خون (سیتوپنی) میشود. به همین دلیل، MDS گاهی به عنوان “نارسایی پیشسرطانی مغز استخوان” یا “پیشلوسمی” شناخته میشود، زیرا در حدود یک سوم از بیماران، این بیماری در نهایت به لوسمی میلوئیدی حاد (AML) تبدیل میشود.
علائم عمومی و مشترک سرطان خون
اگرچه هر نوع سرطان خون میتواند علائم و نشانههای منحصر به فرد خود را داشته باشد، اما یک سری علائم عمومی و مشترک وجود دارد که ریشه در تأثیر این بیماریها بر مغز استخوان و تولید سلولهای خونی سالم دارد. این علائم ناشی از کمبود سلولهای خونی عملکردی هستند. خستگی مفرط، ضعف مداوم و تنگی نفس فعالیتی به دلیل کمبود گلبولهای قرمز (کمخونی)؛ عفونتهای مکرر، شدید و طولانیمدت به دلیل کمبود گلبولهای سفید سالم و کارآمد (نوتروپنی)؛ و ظهور کبودیهای وسیع بدون ضربه، خونریزیهای طولانی از بریدگیهای جزئی، خونریزی لثه یا بینی و ظهور لکههای قرمز ریز روی پوست (پتشی) به علت کاهش تعداد پلاکتها (ترومبوسیتوپنی)، از جمله این علائم کلیدی هستند. علاوه بر این، علائم سیستمیک مانند تب و لرز بدون وجود عفونت مشخص، تعریق شبانه شدید، کاهش وزن ناخواسته و از دست دادن اشتها نیز در بسیاری از انواع سرطان خون، به ویژه انواع تهاجمیتر، مشاهده میشود. درد استخوان یا مفاصل به دلیل تجمع سلولهای سرطانی در مغز استخوان نیز میتواند یکی از نشانهها باشد.
روشهای تشخیص
فرآیند تشخیص سرطان خون معمولاً با یک گفتگوی دقیق پزشکی و معاینه فیزیکی کامل توسط پزشک آغاز میشود. پزشک در مورد علائم بیمار، سابقه پزشکی و خانوادگی او سؤال میکند و در معاینه به دنبال علائمی مانند رنگپریدگی غیرطبیعی پوست، تورم غدد لنفاوی در نواحی مختلف، و بزرگ شدن کبد یا طحال (که با لمس شکم قابل تشخیص است) خواهد بود. گام بعدی و حیاتی، انجام آزمایش خون، به ویژه شمارش کامل خون (CBC) به همراه بررسی لام خون محیطی است. این آزمایش ساده اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد تعداد، اندازه، شکل و نسبت انواع مختلف سلولهای خونی ارائه میدهد. وجود تعداد بسیار بالا یا بسیار پایین گلبولهای سفید، کمخونی یا کمبود پلاکت، و به ویژه مشاهده سلولهای نابالغ (بلاست) در خون محیطی، شک به سرطان خون را به شدت تقویت میکند. برای تأیید نهایی تشخیص، تعیین نوع دقیق سرطان و بررسی ویژگیهای ژنتیکی و مولکولی آن، معمولاً انجام نمونهبرداری از مغز استخوان (آسپیراسیون و بیوپسی) ضروری است. در این روش، با استفاده از بیحسی موضعی، نمونه کوچکی از مایع و بافت مغز استخوان، اغلب از استخوان لگن، برداشته شده و برای تحلیلهای تخصصی پاتولوژی، فلوسیتومتری (برای شناسایی مارکرهای سطحی سلولها) و مطالعات سیتوژنتیک و مولکولی (برای یافتن ناهنجاریهای کروموزومی و جهشهای ژنی) به آزمایشگاه فرستاده میشود.
رویکردهای درمانی
استراتژی درمانی برای سرطان خون به شدت به عوامل متعددی از جمله نوع دقیق و زیرگروه مولکولی سرطان، مرحله و میزان پیشرفت بیماری، سن، وضعیت سلامت عمومی و بیماریهای همراه بیمار بستگی دارد. درمان یک فرآیند کاملاً شخصیسازی شده است. شیمیدرمانی یکی از پایههای اصلی درمان بسیاری از انواع سرطان خون، به ویژه لوسمیهای حاد، است که از داروهای قوی برای از بین بردن سریع سلولهای سرطانی در حال تکثیر استفاده میکند. پرتودرمانی از اشعههای پرانرژی برای هدف قرار دادن و نابود کردن سلولهای بدخیم در نواحی خاصی از بدن (مانند یک توده لنفوم) یا به عنوان بخشی از آمادهسازی برای پیوند مغز استخوان بهره میبرد. در دهههای اخیر، انقلابی در درمان سرطان خون با ظهور درمانهای هدفمند رخ داده است؛ این داروها به طور خاص مولکولها یا مسیرهای سیگنالینگ ویژهای را که در رشد سلولهای سرطانی نقش دارند (مانند پروتئین BCR-ABL در CML) هدف قرار میدهند و در نتیجه آسیب کمتری به سلولهای سالم وارد میکنند. ایمونوتراپی حوزه هیجانانگیز دیگری است که از توانایی سیستم ایمنی بدن خود بیمار برای شناسایی و حمله به سلولهای سرطانی استفاده میکند. این روش شامل استفاده از آنتیبادیهای مونوکلونال، مهارکنندههای ایست بازرسی ایمنی و درمان پیشرفته سلول درمانی CAR-T است. در موارد پرخطر، مقاوم به درمان یا در صورت عود بیماری، پیوند سلولهای بنیادی (که به اشتباه پیوند مغز استخوان نامیده میشود) ممکن است به عنوان یک گزینه درمانی بالقوه شفابخش در نظر گرفته شود. در این روش، پس از نابودی کامل سلولهای سرطانی و سیستم خونساز بیمار با دوزهای بالای شیمیدرمانی یا پرتودرمانی، سلولهای بنیادی سالم از یک اهداکننده سازگار (پیوند آلوژنیک) یا از خود بیمار که قبلاً جمعآوری شده (پیوند اتولوگ) به او تزریق میشود تا یک سیستم خونساز جدید و سالم را بازسازی کند.